تورم چه بلایی سر اعصاب مردم می‌آورد؟

«قوانین اقتصاد نه رشوه قبول می‌کنند و نه از مجازات اعدام می‌ترسند آنها در برابر تصیم‌های شما ساکت نمی‌شوند. این خلاصه ماجرایی تاریخی است که اگرچه ۲۳۰ سال پیش به وقوع پیوسته اما به شکل عجیبی شبیه به روزگاه امروز ماست، ماجرایی بسیار عبرت آموز که آقای اندرو دیکسون وایت در کتاب اخلاق و تورم آن را مرور می‌کند.

تورم چه بلایی سر اعصاب مردم می‌آورد؟

به گزارش زنهار، «قوانین اقتصاد نه رشوه قبول می‌کنند و نه از مجازات اعدام می‌ترسند آنها در برابر تصیم‌های شما ساکت نمی‌شوند. این خلاصه ماجرایی تاریخی است که  اگرچه ۲۳۰ سال پیش به وقوع پیوسته اما به شکل عجیبی شبیه به روزگاه امروز ماست، ماجرایی بسیار عبرت آموز  که آقای اندرو دیکسون وایت در کتاب اخلاق و تورم آن را مرور می‌کند. ماجرای کتاب به اتفاقات بعد از انقلاب فرانسه بر می‌گردد وقتی که انقلابیون فکر کردند نیروی اراده و ایمان آنها می‌تواند قوانین اقتصادی را تغییر دهد پس برای جبران کسری بودجه دولت ایده تکراری و البته خطرناکی به ذهنشان رسید: چاپ پول کاغذی.

تا پیش از آن پول کاغذی در فرانسه رواج چندانی نداشت و سکه‌ها به اعتبار عیار طلا و نقره‌شان وسیله اصلی معامله بودند اما اعضای دولت انقلابی تصمیم گرفتند به پشتوانه املاک متعددی که از کلیسا مصادره کرده بودند پول کاغذی چاپ کنند. فکر نکنید در آن زمان کسی خبر از فاجعه‌ای که این کار می‌توانست به بار بیاورد، نداشت. سال‌ها پیش در همان فرانسه تورم نارضایتی‌های زیادی به بار آورده بود اما انقلابیون فرانسه اعتقاد داشتند ریشه تورم، فساد حاکمان بوده و حالا که درستکاران زمام امور را به دست گرفته‌اند می‌توان کمی‌ از قوانین طبیعت تخطی کرد. برای همین تصمیم گرفته شد که ۴۰۰ میلیون لیره فرانسه پول کاغذی چاپ شود. آن هم پول های درشت تا هم کار دولت راه بیفتد و بدهی ها پرداخت شود و هم روحیه و رونق به بازار تزریق شود. در ابتدا قرار بود کل پولِ در گردش یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون لیر باشد و به پول‌های کاغذی بهره هم تعلق بگیرد تا مردم به ذخیره آن تشویق شوند. نتیجه چاپ پول‌های کاغذی در ابتدا خوب بود. پول‌ها اعتبار داشتند و روح تازه‌ای در بین تجار و مردم دمیده شد اما همانطور که هشدار دهنده‌ها پیش بینی کرده بودند همه چیز به سرعت شروع به تغییر کرد.  طعم پول های خرق الساعه زیر زبان دولت رفته بود. گروه بزرگی با ورود این پول به گردش سود کرده بودند و از قضا در دایره قدرت هم نفوذ داشتند.

 

پس چاپ پول به پشتوانه زمین های بیشتر و بیشتری که مصادره می‌شد و با دفاع موافقان که آن را روشی انقلابی و ابتکاری می‌دانستند تکرار شد تا جایی که مخالفانی مانند نِکِر ترجیح دادند دامنشان را از ماجرا پاک نگه دارند و برای همیشه فرانسه را ترک کردند.

فقط ظرف کمتر از دو سال از چاپِ آن ۴۰۰ میلیون لیره اولیه، ارزش یک ۱۰۰ فرانکی کاغذی به نزدیک یک سوم صد فرانکی طلا رسید و چنان تورمی‌تمام کشور را در بر گرفت که مردم ترجیح می‌دادند حتی یک روز هم پول های کاغذی را پیش خودشان نگه ندارند و آن را به کالاهای با دوام و سکه تبدیل کنند.

 

همین ولع اخلاق مردم و سیاست مداران را تباه کرد. مردم فرانسه که روزی به پس انداز و صرفه جویی معروف بودند تبدیل به مردمی‌مصرف گرا، تجلماتی و ریسک پذیر شدند که ترجیح می‌دادند به جای قانع بودن به سودهای معمول دست به کارهایی بزنند که شانسشان را برای پولدار شدن بالا ببرد، سوداگرای و شرطبندی رواج عجیبی پیدا کرد. سقوط ارزش پول چنان ادامه داشت که ۵ سال بعد ارزش صد فرانکی کاغذی فقط دو فرانک طلا بود.

 فکر نکنید در این بین دولت برای اینکه با زور ارزش پول کاغذی را بالا نگه دارد کاری نکرد. دولت مردان فرانسوی در کنار مصادره زمین‌های کسانی که فرار کرده بودند و مجبور کردن ثروتمندان به پرداخت وام به دولت تصمیم به تثبیت قانونی قیمت‌ها گرفتند و گفتند باید قیمت تمام کالاها چنان که دولت اعلام می‌کند باشد اما چه کسی زیر بار فروش جنس و خدماتش کمتر از هزینه تولید آنها می‌رفت؟ پس به موازات شروع مقاومت مردم قوانین تبیهی هم شدت گرفت تا جایی که فوج فوج مردم به گیوتین سپرده شدند و کار آنقدر بیخ پیدا کرد که اگر کسی فقط قبل و حین معامله می‌پرسید که روش پرداخت به شکل پول کاغذی خواهد بود یا سکه اعدام می‌شد!

گروه گروه مردمی‌که به هر نحوی از فروش کالاهایشان با قیمت های دولتی امتناع می‌کردند به خاک و خون کشیده می‌شدند.  موافقانِ سخنورِ چاپ اسکناس‌های بی‌پشتوانه در سخنرانی‌های پرشور به فساد ثروتمندان اشاره می‌کردند و می‌گفتند نفوذ انگلیسی‌ها مسبب این وضعیت است و اگر متخلفان اعدام شوند دیگر کسی جرأت نمی‌کند سوءاستفاده و گرانفروشی کند اما قوانین طبیعت از اعدام نمی‌ترسند.  ضمن اینکه تورم چنان گروه سودمندان را پروار و پرزور کرده بود که سیل رشوه های آنها به سمت تصمیم‌گیران کاری می‌کرد که روند چاپ پول متوقف نشود. آنها وام می‌گرفتند، ملک می‌خریدند و ثروتمندتر می‌شدند در حالی که مردم هر روز به فلاکت بیشتری گرفتار می‌افتادند، کارخانه‌ها یکی بعد از دیگری تعطیل می‌شد و سال خوب بارش هم نمی‌توانست رونق را به زمین‌های کشاورزی برگرداند.

همه چیز به شکل دیوانه‌واری گران شده بود غیر از دستمزد نیروی انسانی چون رونقی در تولید وجود نداشت. اقلام اساسی نایاب شده بودند و پول در گردش به بیشتر از ۵۰ میلیارد لیره رسیده بود تمام تلاش های دولت برای حفظ ارزش پول کاغذی بی نتیجه بود و کاری غیر از ریختن پول بیشتر به حلقوم اژدهای تورم نمی‌کرد  تا جایی که حتی درآمدی که در آینده از غرامت جنگ‌هایی که قرار بود فرانسه در آنها پیروز شود به عنوان پشتوانه چاپ پول به کار گرفته میشد می‌شد چراکه نجیب ترین و معتمدترین سیاست مداران مانند ماریبو که روزی چاپ پول را به دادن وام به یک سارق مسلح تشبیه کرده بود به رشوه‌گیرانی قهار تبدیل شده بودند  و با فشار اقتصادی بیشتر باقی مانده سنگدل‌ترین و رذل‌ترین انقلابی‌ها دولت را به دست گرفته بودند که فقط سخنران‌های خوبی بودند و سیاه‌ترین دوران وحشت و سرکوب را در این کشور رقم زدند.  فاجعه تا وقتی ارزش پول کاغذی و جایگزین آن به صفر نرسید و کارخانه  چاپ پول با تمام تجهیزاتش به آتش کشیده نشد سر آرام گرفتن نداشت. تاسف‌آور اینکه بازسازی اقتصاد فرانسه با روی کار آمدن ناپلئون شروع شد و تازه بعد از آن ۴۰ سال طول کشید تا اوضاع به قبل از فاجعه برگردد./ فردای اقتصاد

    دیدگاه شما
    پربازدیدترین اخبار