دختر جوان: به عشق مانکن شدن معتاد شدم

دختر جوان برای لاغر شدن سراغ قرص‌های اعتیادآور رفت و سپس به دام شیشه افتاد.

دختر جوان: به عشق مانکن شدن معتاد شدم

به گزارش زنهار : پریا آرزوهای بزرگی داشت و برای اینکه بتواند این آرزوها را برآورده کند دست به هرکاری می‌زد. این دختر که می‌خواست یک هنرمند بزرگ شود، حالا گرفتار اعتیاد شده است. پریا برای سایت جنایی از زندگی‌اش می‌گوید.

*چند سال داری و از چه زمانی به سمت مواد رفتی؟

من ۲۵ ساله هستم برای اینکه خوشبخت شوم مواد کشیدم.

*چرا فکر کردی مواد کشیدن خوشبختی می‌آورد؟

من دوست داشتم هنرمند شوم دلم می‌خواستم مانکن شوم و برای اینکه مانکن شوم باید بدنم مثل مانکن‌ها می‌شد. وزنم بالا بود. می‌خواستم وزنم را کم کنم که اینطور شد

*دارویی خوردی که تو را به سمت اعتیاد برد؟

اول قرص بود. می‌گفتند با این قرص‌ها انرژی زیادی می‌گیری، کم غذا می‌خوردی، ورزش می‌کنی و لاغر می‌شوی بعد چنان گرفتار این داروها شدم که دیگر نتوانستم ترک کنم.

*چه کسی پیشنهاد داد که از این قرص‌ها بخوری؟

در باشگاه ورزشی ثبت نام کردم. یک نفر آنجا به من گفت که اگر از این قرص‌ها بخورم لاغر می‌شوم.

*لاغر شدی؟

بله لاغر شدم اما همه زندگی‌ام نابود شد. دچار بیماری عصبی شدم، درسم را رها کردم و …. حالا هم که دستگیر شدم.

*چه مدتی است که مواد مصرف می‌کنی؟

از ۱۸ سالگی می‌کشم. اول قرص می‌خوردم. بعد به سمت شیشه رفتم و حالا شیشه می‌کشم.

*خانواده‌ات می‌دانند؟

قبلا نمی‌دانستند اما یکی دو سالی هست که متوجه شدند.

*چطور فهمیدند؟

اخلاقم یکدفعه عوض شد. پرخاشگری می‌کردم با همه درگیر می‌شدم و یکبار هم آنقدر حالم بد شد که افسرده شدم و خودکشی کردم.

*چطور خودکشی کردی؟

خودم را از پنجره به بیرون پرت کردم. دست و پایم شکست و چند مهره کمرم هم ترک برداشت ماهها طول کشید تا خوب شوم.

*با این حال باز هم به سمت مواد رفتی؟

بله به سمت مواد رفتم دیگر هیچ چیز دست خودم نبود.

*کسی به تو وعده مانکن شدن داده بود؟

وقتی ۱۷ ساله بودم با یک نفر آشنا شدم که به من گفت خیلی برای مانکن شدن مناسب هستم از آن به بعد به فکر مانکن شدن افتادم. قرار بود با یک شرکت تبلیغاتی هم کار کنم به خاطر اعتیاد دیگر نتوانستم کار کنم.

*می‌دانی که زندان درانتظار توست؟

وقتی بازداشت شدم گفتم که موادی که همراه دارم برای مصرف شخصی بوده اما چون در یک پارتی دستگیر شده بودم حرفم را قبول نکردند. حالا هم منتظر دادگاه هستیم.

*خانواده‌ات چه واکنشی داشتند؟

پدر و مادرم خیلی ناراحت هستند. آنها سراغم آمدند اما دیگر نابود شدم و امیدی به زندگی ندارم.

    دیدگاه شما
    پربازدیدترین اخبار