وقتی بدون زنگ زدن با کلید در را آهسته باز کردم فکر نمی کردم شوهرم در اتاق با.....!

عشق خیابانی ندا سرانجام خوبی برای او همراه نداشت و پای او را به دادگاه خانواده باز کرد. ندا 19 ساله در حالی که تمام بغضش را در گلو می فشرد و مدام با فریاد اشتباه کردم

وقتی بدون زنگ زدن با کلید در را آهسته باز کردم فکر نمی کردم شوهرم در اتاق با.....!

به گزارش زنهاربه نقل از آخرین خبر، عشق خیابانی ندا سرانجام خوبی برای او همراه نداشت و پای او را به دادگاه خانواده باز کرد. ندا 19 ساله در حالی که تمام بغضش را در گلو می فشرد و مدام با فریاد اشتباه کردم، غلط کردم و فریب خوردم به گذشته خود افسوس می خورد، درباره ماجرای زندگی اش به قاضی دادگاه خانواده گفت: پس از گرفتن دیپلم خودم را برای آزمون سراسری آماده می کردم که روزی هنگام خرید ناگهان نگاهم به چهره جوان فروشنده خیره ماند، احساس کردم مرد آرزوهایم را یافته ام. پرهام جوانی خوش قد و قامت و خوش چهره بود، به بهانه خرید گیتار تزئینی وارد مغازه شدم نمی دانستم نتیجه این نگاه به کجا خواهد انجامید حال خودم را نمی فهمیدم و تنها در رویاهایم خود را در کنار پرهام احساس می کردم. خرید این گیتار سرآغاز دوستی من و پرهام شد به طوری که رابطه ما حدود 8 ماه به طول انجامید و من از هر فرصتی برای دیدن او استفاده می کردم تا این که او به خواستگاری ام آمد، ولی پدرم بلافاصله او و خانواده اش را شناخت و به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد پدرم پرهام را جوانی بی بند و بار نامید که به خاطر خلاف کاری هایش از شهرستان متواری شده است؛ ولی من که عاشق پرهام بودم نمی توانستم این حرف ها را باور کنم احساس می کردم چون او شاگرد مغازه است و درآمد کمی دارد پدرم با این ازدواج مخالف است به همین خاطر در مقابل خانواده ام ایستادم و آن ها را مجبور کردم تا با این ازدواج موافقت کنند. هنوز چند ماه از ازدواج ما نگذشته بود که همه حرف های پدرم به واقعیت تبدیل شد او چند بار به من خیانت کرد. یک بار که به خانه آمده بودم با لباس های یک زن روی زمین برخورد کردم و زمانی که وارد اتاق خواب شدم چیزی را دیدم که نباید می دیدم. او و دوست دخترش با پوشش ناجور در اتاق خوابم و روی تختمان دراز کشیده بودند. تحمل بی بند وباری و مشروب خوری پرهام را نداشتم چند بار از خانه با حالت قهر خارج شدم، اما او که مرا دور می دید خانه ام را به لانه مجردی تبدیل می کرد و به رفیق بازی هایش ادامه می داد بارها اورا با دختران بد حجاب و در حال کشیدن قلیان در کافه ها دیدم، حالا هم از کرده خودم پشیمانم و می خواهم از او طلاق بگیرم. با اظهارات این زن درخواست طلاق از سوی او صادر و برای شوهر وی فرستاده شد.

 

    دیدگاه شما
    پربازدیدترین اخبار