عجیب ترین مرگ دنیا/ مرگ آقای قهرمان با پوست پرتقال

به نظر شما کدام مرگ عجیب‌تر است، مرگ با پوست پرتقال یا مرگ در زباله‌ها؟

عجیب ترین مرگ دنیا/ مرگ آقای قهرمان با پوست پرتقال

به گزارش زنهار؛ همه ما روزی از این دنیا می‌رویم. این جمله‌ای است که تا به حال بار‌ها و بار‌ها شنیده‌ایم اما بعضی مرگ‌هایی که در طول تاریخ جهان اتفاق افتاده است، آن‌قدر عجیب و منحصربه‌فرد هستند که این افراد را در تاریخ به شهرت رسانده‌اند. در این مطلب ازمجله دلتا با برخی از عجیبت ترین مرگ های دنیا آشنا می‌شوید.

بوسه بر ماه

لی پو یکی از دو شاعر بسیار بزرگ و قدیمی چین بود. او شاعری رمانتیک و خیالباف بود. ژاپنی‌ها می‌گویند او عادت داشت تا هر شب در خیابان‌ها و در کنار رود یانگ تسه قدم بزند. یک شب که آسمان صاف و مهتابی بود، لی پو تصمیم گرفت با قایقی از رود یانگ تسه عبور کند تا شاید ایده‌ای جدید برای شعر‌هایش به ذهنش برسد که ناگهان عکس ماه را در میان آب‌های رودخانه دید. او آن‌قدر شیفته زیبایی و نور ماه شد که خواست آن را در آغوش گرفته و ببوسد. تا لی پو به سمت آب خم شد به داخل آب سقوط کرده و چون شناگر ماهری در آن موقع شب آنجا نبود که او را نجات دهد او در آب خفه شد.

مرگ قهرمان با پوست پرتقال

بابی لیچ در سال ۱۹۱۱ دومین نفری بود که توانست توسط قایقی شبیه بشکه به سلامت از آبشار نیاگارا عبور کند و به همین دلیل به شهرت رسید. به همین خاطر لقب «بابی جسور» به او داده شده بود. روزی بابی جسور هنگام عبور از یک خیابان در نیوزلند، ناگهان پایش را روی یک پوست پرتقال گذاشته و لیز خورد. پای بابی آن‌قدر بد شکست که پزشکان مجبور شدند آن را قطع کنند اما این پایان بدشانسی بابی نبود. او چند روز بعد در اثر قانقاریایی که به خاطر زخم پایش ایجاد‌شده بود درگذشت.

کشتن جان سخت!

گریگوری راسپوتین یکی از مبلغان دینی روسی بود که ادعا می‌شود توانست با دعا و نیایش، فرزند نیکلای دوم را که تمام پزشکان از درمان او نا امید شده بودند را شفا دهد و به همین خاطر در دربار شاه جایگاه خاصی پیدا کرد. مخالفان درصدد کشتن او برآمدند و برای این منظور ابتدا از پشت سر تیری به او شلیک کردند اما چون اثری نداشت سه بار دیگر به او شلیک کردند و او همچنان زنده بود. سپس با چماقی بزرگ بر سر او کوبیدند اما باز هم او زنده بود و در آخر به پای او سنگی بزرگ بسته و در رودخانه یخی نوا انداختند و به این ترتیب او بر اثر خفگی و سرما جان خود را از دست داد.

مرگ در میان زباله‌ها

جمع‌آوری وسایل کهنه و شکسته از خیابان‌ها، تنها سرگرمی برادران کولیر- لانگلی و هومر – بود. اما همیشه سارقان به آن‌ها دستبرد می‌زدند. به همین دلیل برادران کولیر دورتا دور خانه تله کار گذاشتند. در سال ۱۹۷۳ هومر بینایی خود را از دست داد. در سال ۱۹۷۴ پلیس به دلیل شکایت مردم از بوی تعفن، در خانه برادران کولیر را شکسته و وارد شد و پس از بیرون آوردن چند تن زباله ازخانه آن‌ها، جسد هومر را در خانه در حالی پیدا کرد که بر اثر گرسنگی و تشنگی جان باخته بود. پس از جست‌وجوی بیشتر، جسد لانگلی سه متر آن طرف‌تر پیدا شد؛ در حالی که در یکی از تله‌هایی که خودش ساخته بود‌گیر افتاده بود. او در حالی به استقبال مرگ رفته بود که سینی غذای هومر در دستش بود.

خواهران حواس پرت

در سال ۱۹۹۱ یوکت پائن ۵۷ ساله در حال قدم زدن و سرکشی به زمین‌ها و گاو‌هایش بود. یوکت ناگهان روی زمینی گلی پا گذاشت و لیز خورد. زن بخت‌برگشته درست روی سیم برقی برید‌ه‌شده افتاد که زیر گل و لای باغ پنهان شده بود. او بر اثر برق گرفتگی جان خود را از دست داد. پس از گذشت چند روز از خاکسپاری یوکت، خواهر ۵۲ ساله او به باغ خواهرش رفته و برای جواب دادن به سوال همسایه‌ها درمورد چگونگی مرگ یوکت خواست صحنه را دوباره بازسازی کند که او هم لیز خورد و به وسیله‌‌ همان سیم دچار برق گرفتگی شده و از دنیا رفت.

    دیدگاه شما
    پربازدیدترین اخبار